Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2603 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Wir versuchen festzustellen, wie gut das System funktioniert. U ما سعی می کنیم بسنجیم که این دستگاه چقدر خوب کار می کند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Schalten Sie morgen wieder ein, wenn wir uns ansehen, worauf man bei einem Fahrradcomputer achten muss. U کانالتان را فردا [به این برنامه] تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
Wir ziehen am 1. [Ersten] aus. U ما یکم بارکشی می کنیم.
Nehmen wir an ... U حالا فرض کنیم که ...
Auf [Los] geht's! U بیا شروع کنیم !
inwiefern <adv.> U چقدر
wie immer U هر چقدر
Wir leben im Zeitalter der Massenkommunikation. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
Lassen wir das Thema fallen. U از این موضوع صرف نظر کنیم .
Wir haben die Wohnung gekündigt. U ما آگاهی دادیم که از آپارتمان بارکشی می کنیم.
Wir rechnen monatlich [miteinander] ab. U ما ماهانه [باهم] تسویه حساب می کنیم.
Wir übernehmen die anfallenden Gebühren. U ما حق الزحمه های مداوم را تامین می کنیم.
Wir müssen das Zimmer in Ordnung bringen. U ما باید اتاق را آماده [مرتب] کنیم.
Es ist Zeit, das Essen vorzubereiten. U وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
Abwarten und Tee trinken! <idiom> U صبر کنیم و ببینیم چه پیش می آید! [ اصطلاح]
beginnend mit der Ausgabe vom 1. Juli U هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
Um rasche Beantwortung wird gebeten. U از پاسخ فوری قدردانی می کنیم. [اصطلاح رسمی]
Bringen wir es hinter uns. U بیا این [کار یا داستان] را تمام کنیم.
Treffen wir uns doch einmal [zu einem Plausch] . U بیا همدیگر را یک وقتی برای گپ ملاقات کنیم.
Wie weit? U چقدر فاصله [دارد] ؟
Wieviel hast du ausgegeben? U تو چقدر خرج کردی؟
Wir sollten das lieber unter uns abmachen. U بهتر است که ما بین خودمان این را معین [حل] کنیم.
Normalerweise besuchen [bereisen] wir keine teuren Orte. U ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
Wir finden ihn alle sehr nett. U ما همه فکر می کنیم که او [مرد] آدم خوبی است.
Wir sollten zunächst die Problemfelder ermitteln. U ما باید نخست ناحیه های با اشکال را تعیین کنیم.
Wie viel pro Stunde? U ساعتی چقدر [قیمتش است] ؟
Wieviel kostet das? U قیمت این چقدر است؟
Wie lange ist die Wartezeit? U تاخیر چقدر طول می کشد؟
Wieviel U چقدر [سبک نوشته قدیمی]
Nun, da wir vollzählig [versammelt] sind, können wir ja anfangen. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Er mault immer, dass wir zu viel Strom verbrauchen. U او [مرد] همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
Was kostet der Spaß? U چقدر خرج روی دستم می افتد؟
Wie viel kostet es zum Flughafen? U نرخ [تاکسی] به فرودگاه چقدر است؟
Was ist der Tarif um das Internet zu benutzen? U نرخ استفاده از اینترنت چقدر است؟
Was ist der Tarif um das Telefon zu benutzen? U نرخ استفاده از تلفن چقدر است؟
Wie viel kostet eine Fahrkarte nach Kassel? U یک بلیط به کاسل چقدر قیمتش است؟
Was soll der Spaß denn kosten? U چقدر خرج روی دستم می افتد؟
Wie viel muss ich löhnen? U چقدر خرج روی دستم می افتد؟
Spielen wir im Ernst. U بیا جدی بازی کنیم. [روی پول یا هر چیزی بها دار]
Ich muss noch einige Dinge erledigen, bevor wir uns treffen. U من باید هنوز به چندتا کار برسم قبل از اینکه با هم ملاقات کنیم.
Wie viel kostet ihr günstigstes Zimmer? U قیمت ارزانترین اتاق شما چقدر است؟
Wieviel kostet ein Brief nach Iran? U قیمت [فرستادن ] بک نامه به ایران چقدر است؟
wie hoch ist mein Konto belastbar? U چقدر بیش از اعتبار می توانم از حسابم بردارم؟
Wie viel kostet ein Zimmer für zwei Personen? U بهای یک اتاق برای دو نفر چقدر است؟
um zu sehen, aus welchem Holz er geschnitzt ist <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
Wie viel für eine Stunde Stadtbesichtigung? U چقدر [می گیرید] برای یک ساعت گردش شهر؟
Weißt du noch, wie arm wir damals waren? U آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
Ich weiß immer noch nicht so genau, wie gut du wirklich bist. U من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Ich kannte das Tempolimit nicht. U من نمی دانستم بالاترین اندازه سرعت چقدر است.
Wie viel pro Stunde [halben Tag,Tag, Woche] ? U ساعتی [نصف روز. روزانه. هفته ای] چقدر قیمتش است؟
das Maul aufreißen <idiom> U چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
Lasst [lass oder lassen ] Sie es uns erledigen [bis...] . U بیایید شماها [بیا یا بیایید] شما این کار را تا ... تمام کنیم.
Sie verlieren das Spiel. Trotzdem sehen wir es uns an. U آنها بازی را می بازند. با این حال ما آن [بازی] را نگاه می کنیم.
Verrückter Verkehr, nicht? U چقدر وضع ترافیک بد است. درست است؟
Apparatur {f} U دستگاه
Apparat {m} U دستگاه
Branntweinbrenner {m} U دستگاه تقطیر
Destillierapparat {m} U دستگاه تقطیر
Instrument {n} U آلت [دستگاه ]
Werkzeug {n} U آلت [دستگاه ]
Apparat {m} U آلت [دستگاه ]
Gerät {n} U آلت [دستگاه ]
Metallsuchgerät {n} U دستگاه فلزیاب
Funkgerät {n} U دستگاه رادیو
Fernschreiber {m} U دستگاه تلکس
Finanzwesen {n} U دستگاه مالی
Beamtenschaft {f} U دستگاه اداری
Beamtentum {n} U دستگاه اداری
Bohrgerät {n} U دستگاه حفاری
Brenner {m} U دستگاه تقطیر
Drechselbank {f} U دستگاه خراطی
Elektrogerät {n} U دستگاه برقی
Detektor {m} U دستگاه یابنده
Förderanlage {f} U دستگاه نقاله
Funkgerät {n} U دستگاه بی سیم
Fräse {f} U دستگاه تراش
Administration {f} U دستگاه اداری
Automat {m} U دستگاه خودکار
Automatik {f} U دستگاه خودکار
Sicherheitssystem {n} U دستگاه امنیتی
Radargerät {n} U دستگاه رادار
Fernseher {m} U دستگاه تلویزیون
Fax-Gerät {n} U دستگاه فاکس
Atmungsorgan {n} U دستگاه تنفس
Alarmanlage {f} U دستگاه آژیر
Fräser {m} U دستگاه مته
Faxgerät {n} U دستگاه فکس
Empfangsgerät {n} U دستگاه گیرنده
Entwerter {m} U دستگاه باطل کن
Falzbein {n} U دستگاه کاغذ تا کن
Fernsehen {n} U تلویزیون دستگاه
Berufsbeamtentum {n} U دستگاه اداری
Bremsvorrichtung {f} U دستگاه ترمز
Automatik {f} U دستگاه اتوماتیک
Fernsehapparat {m} U دستگاه تلویزیون
Fernsehgerät {n} U دستگاه تلویزیون
Buchungsmaschine {f} U دستگاه رزرو جا
Bügelmaschine {f} U دستگاه اتوکشی
Stornieren U دستگاه باطل کن
Fahrkartenautomat {m} U دستگاه فروش بلیط
Automat {m} U دستگاه فروش [بلیط]
energiesparendes Gerät {n} U دستگاه نیرو صرفه جو
Zahlensystem {n} U دستگاه شمارش [ریاضی]
Koordinatensystem {n} U دستگاه مختصات [ریاضی]
Stromaggregat {n} U مولد برق [دستگاه]
Einsafter {m} U آب میوه گیر [دستگاه]
Entsafter {m} U آب میوه گیر [دستگاه]
Zahlensystem {n} U دستگاه اعداد [ریاضی]
Geheimdienst {m} U دستگاه محرمانه دولت
Fruchtpresse {f} U آب میوه گیر [دستگاه]
Entsalzungsanlage {f} U دستگاه نمک گیری
Blutkreislauf {m} U دستگاه گردش خون
Brotmaschine {f} U دستگاه نان پزی
Ventilator {m} U دمنده [دستگاه بادزن]
Blutdruckmesser {m} U دستگاه فشار خون
Elektromotor {m} U دستگاه مولد برق
Fahrkartenautomat {m} U دستگاه خرید بلیت
Entsafter {m} U دستگاه آبمیوه گیری
Detektor {m} U دستگاه کشف کننده
Ventilatoren {pl} U دمنده ها [دستگاه بادزن]
Bohrmaschine {f} U دستگاه مته [ابزار]
Branntweinbrenner {m} U دستگاه عرق کشی
Funkanlage {f} U دستگاه گیرنده و فرستنده
Filmprojektor {m} U دستگاه پرژکتور فیلم
Funksprechgerät {n} U دستگاه سخن پرانی
Frankiermaschine {f} U دستگاه تمبر زنی
Entkalkungsanlage {f} U دستگاه آهک زدایی
Brotschneidemaschine {f} U دستگاه نان بری
Automation {f} U دستگاه تنظیم خودکار
Faxgeräte {pl} U دستگاه های فکس
Sprengladung {f} U دستگاه با ماده منفجره
Sprengsatz {m} U دستگاه با ماده منفجره
Feuerlöschapparat {m} U دستگاه آتش نشانی
Funkgerät {n} U دستگاه فرستنده و گیرنده
Vitaldatenmonitor {m} U دستگاه پایش [پزشکی]
Dampfheizung {f} U دستگاه حرارتی با بخار
Demontage {f} U جداسازی [اجزای دستگاه]
Batterieladegerät {n} U دستگاه شارژ باتری
Pferd {n} [Turngerät] U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Abgaskatalysator {m} U دستگاه پالایش دود اگزوز
Sprungpferd {n} U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Audiometer {n} U دستگاه سنجش قوه شنوایی
Pauschenpferd {n} U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Energiesparer {m} U شخص [دستگاه] انرژی صرفه جو
[etwas an einem Messgerät] ablesen U خواندن [دستگاه اندازه گیری]
[Ebenes] Polarkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات قطبی [ریاضی]
SI [Systeme international d'unites] U دستگاه بین المللی یکاها
Internationales Einheitensystem {n} U دستگاه بین المللی یکاها
Globales Positionsbestimmungssystem [GPS] {n} U دستگاه موقعیت یاب جهانی
treiben U راندن [دستگاه یا تکه الکترومکانیکی]
Geldautomat {m} U دستگاه پرداخت کننده پول
Fernbedienung {f} U [دستگاه] کنترل از راه دور
Glotze {f} U [اصطلاح روزمره] دستگاه تلویزیون
Räumliches Polarkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
Kugelkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
Kreiskoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات قطبی [ریاضی]
Kugelkoordinatensystem {f} U دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
lineares Gleichungssystem {n} U دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
Eigengewicht {n} U وزن دستگاه بدون بار
kartesisches Koordinatensystem {n} U دستگاه مختصات دکارتی [ریاضی]
Zylinderkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات استوانه ای [ریاضی]
Voreinstellung {f} U انتخاب از قبل [دستگاه سازی]
Abtafler {m} U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
Ableger {m} U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
Ableger {m} U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
Abtafler {m} U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
Abtafelmaschine {f} U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
Bohrmaschinen {pl} U دستگاه های مته [ابزار]
Voreinstellung {f} U تنظیم از قبل [دستگاه سازی]
Abtafelmaschine {f} U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
Vorwahl {f} U تنظیم از قبل [دستگاه سازی]
Vorwahl {f} U انتخاب از قبل [دستگاه سازی]
Seitpferd {n} U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Aggregat {n} U مجموعه [چندین دستگاه مختلف]
Fahrscheinentwerter {m} U دستگاه باطل کننده بلیت
Feuerlöschapparat {m} U دستگاه خاموش کننده آتش
Wie wechsel ich die Sprache nach Persisch? U زبان [دستگاه] را چطور به فارسی بر می گردانم؟
Barometer {n} U دستگاه اندازه گیری فشار هوا
Anhänger-Bremsanlage {f} U دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
etwas mangeln U چیزی را با دستگاه پرس صاف کردن
Luftdruckmesser {m} U دستگاه اندازه گیری فشار هوا
Festplattenlaufwerk {n} U دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی]
Nummer ziehen. U کاغذ با شماره [از دستگاه] بیرون بکشید.
Sphärisches Koordinatensystem {n} U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
Druckwalze {f} U نورد یا غلطک دستگاه چاپ [مخصوص]
Gerät {n} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Apparat {m} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Flugschreiber {m} U دستگاه ضبط خودکار جریان پرواز
Abfüllanlage {f} U دستگاه مخصوص پر کردن مایعات در بطری
Vorrichtung {f} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Ausrüstung {f} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Winkelmesser {m} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Winkelschmiege {f} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Goniometer {n} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Transporteur {m} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Gradmesser {m} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
GPS-Ortung {f} U تعیین محل با دستگاه موقعیت یاب جهانی
Eingabe [Ausgabe] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Was ist denn das für ein seltsames Ding, das du da in der Garage hast? U آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
Ein- [Ausgabe] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Recent search history Forum search
1حروف الفبا و نشانه ها
2Wie gut sprichst du Deutsch ?
3چقدر فارسى بلدى؟
3چقدر فارسى بلدى؟
3چقدر فارسى بلدى؟
0چقدر بد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com